در لابه لای زندگی :)

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است


وقتی واردِ دنیای واقعی شدیم بعد از مدتی که دست چپ و راستمان را از هم تشخیص دادیم 
بعضی حرکات ، بعضی رفتارها ، بعضی حرف ها تا اعماقِ قلبمان را می سوزاند 
ولی همه ما خودمان را آدم های با فرهنگی می دانستیم 
معتقد بودیم که اگر ما آدم های نخستین بودیم دنیا را به یک بهشت تبدیل می کردیم 
معتقد بودیم که ما فرهنگ و تمدنمان بالاتر از آدم های پیشینمان است 
با حمایت از همه چرت گویان خودمان را روشنفکر می شناسیم 
مردی که با گوسفند خود ازدواج می کند برای ما محترم است چرا که ما آدم های با شعوری هستیم که به همه عقاید احترام میگذاریم 
به قول نویسنده ی خوش بیانِ ( یک مترسک ) ما از گیاه خواران حمایت می کنیم چون ژستِ با کلاسی دارد !!
ما زیر بنای دنیای مجازی هستیم ، خاک های ناشناخته ی این سرزمین وسیع توسط ما روشنفکران کشف شد 
ما فرهنگِ نم کشیده خودمان را واردِ این دنیا کردیم 
ما دیگه چرا ؟ 
ما که از همه عقاید حمایت میکنیم ، ما که به هیچ عقیده ای توهین نمیکنیم ، ما که خودمان را انسان هایی با فرهنگ و با اخلاق میدانیم 
چرا کینه و نفرت را به این دنیا تزریق می کنیم ؟؟
چرا کاری می کنیم که نویسنده ی یکی از بهترین بلاگ های این اطراف آرشیو خود را با خاک یکسان کند ؟ 
چرا راحت دل همدیگر را به آتش می کشیم ؟
چرا از لجِ هم پست های ِ مثلن حرص برانگیز منتشر می کنیم ؟
باور کنید قحطی آدم نیست ، باور کنید اگر کسی به شما ابراز محبت می کند برای شما ارزش قائل شده به شما نیازمند نیست 
باور کنید اگر بلاگری می نویسد به عشقِ دوستان مجازی اش است 
باور کنید این دنیایِ واقعی و مجازیمان به اندازه ی چشم بر هم زدنی می گذرد و برای آینده گانمان گذشته می شود 
سعی کنیم گوشه ذهنِ آدما سفید خاطره بشیم نه خاکستری !!
۹ نظر ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۸
aden

حالا شاید من هم یک روز عاشق شدم 

شایــــــد یک روز ازدواج کردم 

ولی مطمئنم خلوتِ خرم سلطان و سلطان سلیمان را در اینستاگرام شبیه سازی نمی کنم  -_______-


# عشقولانه های حال بهم زن  

۱۲ نظر ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۳
aden

آیا از قیافه ی خود ناراضی هستید ؟

آیا تمایل شما به جراحی های زیبایی بالاس ؟ 

فقط کافیست پرتره خودتان را به من بسپاریید میل به زندگی در شما نجومی افزایش می یابد 

کاملن تضمینی 

 نمونه کار :||



خدای مرا در آتش جهنم خاکستر کند ببین با دختر پنجه آفتاب مردم چی کار کردم O.O

تا چه حد خانووووومی آخه ؟ برگشته بهم میگه بیشترش خوب شده :)))))

۱۵ نظر ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۸
aden

- آدن ؟

+ هوم ؟!!

- خانوم .... یادته ؟

+ اهوم

- پسرش خیلی خوشتیپ بود ، یادته ؟

+ همون که رتبه دو رقمی شد ؟

- آره 

+ آره ، ( نیشخند ) چیشده یادِ اون افتادی ؟

- من میخوام ارشد تهران قبول شم 

+ چه ربطی داره ؟

- چن ساله تو دلم نگه داشتم تو اولین نفری بهش میگم ، من عاشق پسر خانوم فلانیم 

+ :||| ، دیوونه ای ؟؟؟

- چیه مگه ؟

+ اون که با فرنازه 

- نه یه ماهه جدا شدن 

+ :||| ، اونوقت تو چجوری فهمیدی ؟

- خودش بهم گفت 

+ خودش ؟!!!!!!

- چند ماهه فیسبوک باهم حرف می زنیم 

+ .....


همه ی این دوستی ها مثل قطره های یه رودِ پرخروش در حالِ فرار اند 

امــــــــــا

پسرِان لجام گسیخته ای که به هرز پریدن عادت کرده اند عاقبت در دامِ چشمانِ دختری گیر افتاده و رام خواهند شد 

و اماا ورژن دخترانه ی این گونه پسرها عاقبت در چاردیواری مردی متعصب خون گریه می کنند و این چرخه همچنان جریان دارد 


+ نویسنده بابت سوق دادنِ نوشته هایش به این چنین مسائل قلبا پوزش می طلبد 

اتفاقات این روز هایش همچون افکاری را به مرجله ی نگارش می کشانند 

۱۱ نظر ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۶
aden

ای کسانی که به شلختگی ایمان ندارید ، توصیه میکنم ایمان بیاورید 

مثلن الان که یادم افتاده ساعت 6 دوستان منتظر اینجناب می باشند 

و از موهای شبق رنگمان آب می چکد 

اگر سشوار را سر جایش قرار داده بودم و الان کفِ اتاقمان پرسه نمیزد  

 هیچ می دانید چقــــــدر از ثانیه های طلایی ام تلف میشد ؟

۱۱ نظر ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۴
aden

از معدود وقت هایی که دلم پسر بودن میخواهد وقتی است که پایِ مهمانی های دخترانه به میان می آید 

دخترانی که اول تا آخرِ مهمانی می رقصند ، دخترانی که اوووووووج ذوق کردنشان مربوط به زمانی است که دوستِ با کلاسشان شماره لاکِ محبوبشان را می پرسد 

دخترانی که یکی از اهدافِ عظیمِ دور همی هایشان گذاشتن عکسی با مضمون ( من و دوستان همین الان یهویی خونه ناناز ) در اینستاگرام است !

دخترانی که شب و روز به فکرِ پیدا کردن بی افی شاخ تر از مابقی دوستانشان هستن 

دخترانی که از ترس افت کلاسشان مجله هایِ مد را داغِ داغ می قاپند 

دخترانی که با همه کهکشانِ راه شیری گرم می گیرند تا تعدادِ لایک های اینستاگرامشان سر به فلک بکشد  

دخترانی که اگر یک لحظه کنارشان بشینی عکسِ همه دوستانشان را به تو نشان می دهند و آخرش با نگاهی طاووس وارانه می پرسند ؟ من باکلاس ترم یا اینا ؟ من خوشگل ترم یا اینا ؟ و از تو قطعا انتظار یک جواب دارند : تو !

حتی گاها اگر وقت اضافه هم داشته باشند کار را به قیاس بی اف های خود و دوستانشان می کشانند 

همان مهمانی هایی که از اول تا آخر یک گوشه میشینم و عکس های گوشی ام را 500 بار نگاه می کنم 

و در آخر مهمانی باز همان جمله همیشگی را می شنوم : چرا انقدر افسرده ای ؟!!


شاید دخترانگی هایم نم کشیده ، شاید آن ها نرمال باشند و من یک جایِ کارم لنگ بزند 

نمی دانم ؟!! فقط در صدد پیدا کردن بهانه ای برای نرفتن به مهمانی پیش رو هستم 

همه ی کپون هایم سوخته ، این پنجمین مهمانی است که قرار است برایش بهانه بتراشم 

۱۷ نظر ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۷
aden
همیشه معتقد بودم معمولی ها جذاب ترین ها هستن 
معمولی ها تو اعماقِ وجودشون الماس های گران بهایی وجود داره که همه قادر به دیدنشون نیستن !!
این قضیه میتونه تو همه زمینه ها صدق کنه 
ستاره های معمولی ، نویسنده های گم نام ، خواننده های شناخته نشده ، فیلم های کم سرُ صدا و ...

آینه های روبه رو از همون معمولی هاست که اکران شدنش جنجال به پا نکرد 
حتی شاید هنوزم خیلیا از وجودِ همچین فیلمی خبر ندارن 
فیلمِ فوق العاده ایِ ، انتخاب شخصیتا و تاثیر گذاریش عالی بود 
به نظرِ من خیلی تاثیر گذار تر از فیلم هایی مثل ( هیس دخترها فریاد نمی زنند ) و ( مستانه ) و ... بود !!

+ یادِ یه بلاگر افتادم که همین مشکلُ داشت ولی بعد از اون ماجرای بلاگفا آدرسشُ گم کردم 
امیدوارم هر جا که هست آرامش داشته باشه 

۶ نظر ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۲
aden

ینی تو جامعه ای زندگی میکنم 

که وقتی تنها بیرون میرم ، اگه پسری از کنارم رد شه و خزعبلات نگه عاشقش میشم 

حتا گاهن به سرم میزنه بیوفتم دنبالش بهش شماره بدم :|||


+ این قضیه در موردِ اون افرادی که با تمدن تو تاکسی میشیننُ خودشونُ به در میچسبونن صدق میکنه 

۱۹ نظر ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۴
aden

داستان از 2 بامداد شرو میشه ، وقتی که پدرِ گرام همه ی فیلم ها و سریال های محبوبش رو نگا می کنه و کندی کراش تا چن ساعت بعد متوقف می شه ، و خاموشی در خانه رسمن آغاز میشه 

ساعت 2:30 مودم خاموش ، یه نگا به سقف ، خوابیدن به پهلو راست ، خوندنِ 216 پی ام نخونده ی تلگرام 

ساعت 3:00 زوق زوق کردن پهلو راست ، چرخیدن به چپ ، باز به درِ تو رفته کمدت خیره میشی ( این تو رفتگی نتیجه ی حمله عصبی خواهر دیوانه مان است  ) همچنان که به درِ تو رفته زل زدی افکارت با سرعت 1000 کیلومتر بر ساعت به عقب میره 

استاپ ، موقعیت زمانی ، کلاس چهارم  ، کنفرانس ریاضی بزرگان ریاضی کشور ، اسمِ اون خانومه چی بود ؟ همون خانومه که عضو هیئت علمی ریاضی دانشگاه تهران بود ؟ همون خانومه که با دخترش هم بازی شده بودم تو کنفرانس ، اااااااااه یادم نمیاد 

ساعت 3:40 زوق زوق کردنِ پهلو چپم ، خوابیدن به پشت :

روشن کردنِ مودم : 125 تا پی ام ، ااااااااااه بازم همون پسره که یه ترم مهمان بود با یکی از دخترایِ کلاس تو گروه دارن چت میکنن 

اووووووووو نهههههههه وای فای گوشی بابا روشنه ، صدای پی امای تلگرامش از پایین شنیده میشه 

افکار هجومی : یهووویی باز کردنِ درِ اتاقم توسط پدرِ خشمگین ، کوبیدنِ مودم به دیوار 

 ساعت 4:10 خاموش کردن مودم 

مرتب کردنِ اتاقم ، گرفتنِ 11 بار فال ورق ، هر بار یه چیزی در میاد !!

ساعت 5:30 روشن کردن مودم : دیدن نوتیفیکیشنای اینستاگرام ، این دوستِ چش آبی خنگنمون بازم ما رو اشتباهی منشن کرده !!

افکارِ هجومی : شکستنِ در اتاقمان توسطِ پدر خشمگین با کمربند ، تیکه تیکه کردن مودم با کمربند توسطِ پدر خشمگین 

ساعت 5:50 خاموش کردنِ مودم ، پرش زیرِ پتو از شدت یخ زدگی بادِ کولر ،

5:50 تا 7 انگار خوابیده م ، ساعت 7:00 : گیییییییییییو گییییییییییییییو صدای آب میوه گیری 

اااااااااه باز بابای از جان گذشته ی ما واسه ته تغاری لوسش آب هویج تدارک دیده آخه ته تفاری خونه امروز امتحان داره 

بازم چشام سنگین میشه 

ساعت 12:45 ، بی انرژی روزمان را آغاز میکنیم :/

 توضیح نوشت 1 : وقتی کلاس جهارم به سر می بردم یه جُنگِ ریاضی در شهرِ ما برگزار شد که هماهنگی اون جنگ رو پدرِ گرامِ ما انجام میدادن از این جهت من کامل در اون جنگ حضور داشتم 

توضیح نوشت 2 : دختری که با اون پسرِ مهمان چت می کرد همون دختره س که رو پروفایلش زده زندگی بدون امیر حسین خر است !


عکس هایی از دختر پسرهای بدون لباس درحال خواب

۹ نظر ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۱
aden

من شب هایی را عاشقم که تا صبح آهنگِ محبوبمان را پلی کنیم و با قلم دست گرفتن همراهیش کنیم :)

انگار دریا همان زمین خوردنِ آسمان است 


۱۶ نظر ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۸
aden