احتمالا در این دنیا فقط یک نفر وجود داشته باشد که از مرغ خوشش نیاید الا حالت جوجه کبابیش !
ولی قطعِ به یقین فقط یک نفر می تواند خام خام جوجه کباب ها را بخورد و بسی لذت ببرد
و در حالِ حاضر دل درد امانش را بریده باشد :/
آیا گرمای تولیدی لپ تاپ توانایی کباب کردن جوجه کباب های مذکور در معده ی این شخصِ نسبتا شخیص را دارد ؟ :///
اعتراف می کنم الان یه پست راجب به ضیافت بلاگری نوشتم
اگه چن سال بعد همتون رو دعوت کنم تصورات ذهنیم از تک تک شما چیه و چیکار میکنم
ولی آخرش حذف کزدم -_______-
ینی تو جامعه ای زندگی میکنم
که وقتی تنها بیرون میرم ، اگه پسری از کنارم رد شه و خزعبلات نگه عاشقش میشم
حتا گاهن به سرم میزنه بیوفتم دنبالش بهش شماره بدم :|||
+ این قضیه در موردِ اون افرادی که با تمدن تو تاکسی میشیننُ خودشونُ به در میچسبونن صدق میکنه
به نام خدا
اینجناب یک عدد دانشجو مملکت می باشم
که احساسِ بی وزنی بر من غلبه کرده
تو فک کن پدرِ گرام بنده رو تهدید کردن حالا که شبا زود نمیخوابی مودمُ ورمیدارم :///
+ عنوان از هایده :)
از آنجایی که دو خواهر دم به ساعت با هم دعوا دارن
و همچین استفاده از وسایل همدیگه یه امر بسیار بسیار طبیعی س
دیروز اومدم کیفِ خواهرِ مذکور رو وردارم
آنچنان قشقرقی به پا کردن که نگو و نپرس
منم تریپ ورداشتم که بهش درس عبرت بدم همه کادوهاییِ که واسم خریده بود بردم ریخته م تو اتاقش
از اونجایی که به همه سپردم هر مناسبتی پیش اومد واسم دکوری بگیرن نصف دکوریجاتم رفته
عه غه عه دختره پرو برگشته همه رو چیده تو کمدش
و از آنجایی که دختره مذکور عشقِ لباسه
مناسبتا واسش لباس خریدم
در نهایت 3 تا دکوری که من از بدو تولدش واسش خریده م آورده گذاشته تو اتاقم
من دکوریامُ میخوااااااااااااااااااااام ://///////
اکنون ساعت 3:54 بامداد صدای من را از تختم در حالِ تایپ می شنوید ( صدا ، تایپ ، :||| )
اکنون مصداق بارزِ گارفیلد می باشم زمانی که جان سرش را بر می گرداند
و گارفیلد شرو به خوردن خریدِ یک ماهه آذوقه ها می نمود
از فرطِ بیکاری به خوردن پناهیده شده ام :)))
اکنون من یک عدد دخترم با شکمی مملوء از یه ماگِ عظیم نسکافه بدون خامه (متاسفانه با بسته خالی خامه مواجه شدم )
+ یک عدد کاسه سوپ و یه تیکه مرغ :||||
امیدوارم فردا موقع گشودنِ چشم حوریانِ سیاه چشم را ملاقات ننمایم :/
+ آها راستی حجمِ عزیز لحظه های پایانی را سپری می کند اگر تا پایان این ماه خبری از من نشد شاید زنده باشم
اما اگر ماه جدید از من اثری نبودم بدانید در جوار حوریانِ سیاه چشم در زیرِ درخت طوبی در سیاحت به سر می برم :)
+ تصحیح از شیخ تورنادو : حوریان سیاه چشم -----> غلمان