یکی از خانوم های هنرجو مزدوج هستند که ثمره ی این ازدواج طفلی 3 ، 4 ساله می باشد
یکی از خانوم های هنرجو مزدوج هستند که ثمره ی این ازدواج طفلی 3 ، 4 ساله می باشد
احتمالا در این دنیا فقط یک نفر وجود داشته باشد که از مرغ خوشش نیاید الا حالت جوجه کبابیش !
ولی قطعِ به یقین فقط یک نفر می تواند خام خام جوجه کباب ها را بخورد و بسی لذت ببرد
و در حالِ حاضر دل درد امانش را بریده باشد :/
آیا گرمای تولیدی لپ تاپ توانایی کباب کردن جوجه کباب های مذکور در معده ی این شخصِ نسبتا شخیص را دارد ؟ :///
پدر ها و مادر های آینده لطفا وقتی بچه ی دلبندتان یک روز گنده شد و همچنان شما وظیفه ی خریدِ شامپو وی را بر عهده داشتید در انتخاب خود کمالِ دقت را به عمل آورید چرا که ممکن است خرسُ گنده دلبند شما دیگر فکرِ حمام رفتن به سرش نزند :/
حتا ممکن است آن شامپو را به عنوان یک شامپو بانوان از کمپانی معتبری مانند کلییر معرفی کنند
ولی انگار عصاره زبانِ مادرشوهر در آن اعمال شده است
مثلا وقتی خرس گنده دلبندتان کف را تند تند روی سرش میمالد احساس کند سرش را در یک تشت عرق نعنا خالص فرو برده به گونه ای که خنکی بعد از تندی موهایش را احاطه کرده باشد و در حمام با تماس دست به در و دیوار بتواند لیف و صابون را پیدا کند و تا دو ساعت بعد از حمام همچنان چشمانش کاسه خون باشد و جرئت گشودن دیده گانش ر نداشته باشد
وقتی بعد از مدت ها یک آیکون رو میشه دید !!
امروز یادم افتاده بود عــــــــه نت بینزی هم وجود داره !!
چرا من انقد به رشته م خیانت می کنم ://
+ وقتی فلفل 12 ساله ی خونه یه رژ دست می گیره و یه لب غنچه میکنه و یه چیک عکس می گیره و عکسی که رو پروفایل تلگرامش جا خوش میکنه من دیگه حرفی ندارم :|||
+ چن روزه حالم خوب نیست ، پیش به سوی خوبی
+ بعدا نوشت : جمعه ها روز شخم زنی است ، حالا شخم زنی روح باشه یا درایو عکس حتا :)
یاد اون روزی که اینو واسه دوستای بلاگیم درست کردم بخیر :))
کلی موج مثبت بود :)
حالا شاید من هم یک روز عاشق شدم
شایــــــد یک روز ازدواج کردم
ولی مطمئنم خلوتِ خرم سلطان و سلطان سلیمان را در اینستاگرام شبیه سازی نمی کنم -_______-
# عشقولانه های حال بهم زن
- آدن ؟
+ هوم ؟!!
- خانوم .... یادته ؟
+ اهوم
- پسرش خیلی خوشتیپ بود ، یادته ؟
+ همون که رتبه دو رقمی شد ؟
- آره
+ آره ، ( نیشخند ) چیشده یادِ اون افتادی ؟
- من میخوام ارشد تهران قبول شم
+ چه ربطی داره ؟
- چن ساله تو دلم نگه داشتم تو اولین نفری بهش میگم ، من عاشق پسر خانوم فلانیم
+ :||| ، دیوونه ای ؟؟؟
- چیه مگه ؟
+ اون که با فرنازه
- نه یه ماهه جدا شدن
+ :||| ، اونوقت تو چجوری فهمیدی ؟
- خودش بهم گفت
+ خودش ؟!!!!!!
- چند ماهه فیسبوک باهم حرف می زنیم
+ .....
همه ی این دوستی ها مثل قطره های یه رودِ پرخروش در حالِ فرار اند
امــــــــــا
پسرِان لجام گسیخته ای که به هرز پریدن عادت کرده اند عاقبت در دامِ چشمانِ دختری گیر افتاده و رام خواهند شد
و اماا ورژن دخترانه ی این گونه پسرها عاقبت در چاردیواری مردی متعصب خون گریه می کنند و این چرخه همچنان جریان دارد
+ نویسنده بابت سوق دادنِ نوشته هایش به این چنین مسائل قلبا پوزش می طلبد
اتفاقات این روز هایش همچون افکاری را به مرجله ی نگارش می کشانند
از معدود وقت هایی که دلم پسر بودن میخواهد وقتی است که پایِ مهمانی های دخترانه به میان می آید
دخترانی که اول تا آخرِ مهمانی می رقصند ، دخترانی که اوووووووج ذوق کردنشان مربوط به زمانی است که دوستِ با کلاسشان شماره لاکِ محبوبشان را می پرسد
دخترانی که یکی از اهدافِ عظیمِ دور همی هایشان گذاشتن عکسی با مضمون ( من و دوستان همین الان یهویی خونه ناناز ) در اینستاگرام است !
دخترانی که شب و روز به فکرِ پیدا کردن بی افی شاخ تر از مابقی دوستانشان هستن
دخترانی که از ترس افت کلاسشان مجله هایِ مد را داغِ داغ می قاپند
دخترانی که با همه کهکشانِ راه شیری گرم می گیرند تا تعدادِ لایک های اینستاگرامشان سر به فلک بکشد
دخترانی که اگر یک لحظه کنارشان بشینی عکسِ همه دوستانشان را به تو نشان می دهند و آخرش با نگاهی طاووس وارانه می پرسند ؟ من باکلاس ترم یا اینا ؟ من خوشگل ترم یا اینا ؟ و از تو قطعا انتظار یک جواب دارند : تو !
حتی گاها اگر وقت اضافه هم داشته باشند کار را به قیاس بی اف های خود و دوستانشان می کشانند
همان مهمانی هایی که از اول تا آخر یک گوشه میشینم و عکس های گوشی ام را 500 بار نگاه می کنم
و در آخر مهمانی باز همان جمله همیشگی را می شنوم : چرا انقدر افسرده ای ؟!!
شاید دخترانگی هایم نم کشیده ، شاید آن ها نرمال باشند و من یک جایِ کارم لنگ بزند
نمی دانم ؟!! فقط در صدد پیدا کردن بهانه ای برای نرفتن به مهمانی پیش رو هستم
همه ی کپون هایم سوخته ، این پنجمین مهمانی است که قرار است برایش بهانه بتراشم