در لابه لای زندگی :)

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

و خدا ما را جهت شادی روح ملت آفرید :دی

چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ق.ظ
سکانس اول : از آنجایی که انتخاب واحدِ ما با عذاب الهی برابری می کند ( ساراه رو به عنوان شاهد به دادگاه محترم معرفی میکنم :دی )
 استارت اولیه رو جهت پیگیری زدیم ، طبق معمول با دوستِ گرام همه افرادِ ساکن در تاکسی را به مرحله سرسام سوق داده بودیم 
آقای راننده هم گویا در این وسط مسطا بقیه پولِ ما رو پس داده بودن 
رسیدن به مقصد همانا و منتظر ماندن ما در تاکسی جهت اخذ مابقی پولمان همانا 
 آخرش  لب به سخن گشودیم که در نهایت به ضایه شدنِ ما انجامید :|

سکانس دوم : از خوابِ  ناز خود می زنیم به سمت کلاسِ آیین نامه روانه می شویم ، در سالن انتظار در کنار همان دختری که راهنمایی در یک مدرسه به تحصیل علم و دانش مشغول بودیم و در سال های آتی  واسه خودشون خانوم دندانپزشکی خواهند شد و هندزفری در گوش دارند نشسته ایم و منتظرِ شروعِ کلاس می باشیم ، در این وسط مسط خانومی جهت ثبت نام تشریف آورده اند ، آقای ثبت نام کننده ( واژه ای بهتر از این پیدا نکردم ) ایشان را صدا می زنند ، و از آنجایی که ناشنوایی ما به اوج خود رسیده فکر می کنیم ما را صدا زده اند و جلو 40 نفر آدم می گوییم : بله 
قرمز شدن دختر مذکور همانا و :| شدن آقای ثبت نام کننده و  :||| شدن 40 نفر حضار محترم همانا 


سکانس سوم : با وقوعِ این اتفاق دریافتم که سوتی دهنده گی از طریقِ یک ژن موروثی به بنده منتقل شده است 
حدودا یک ساعت پیش خواهرِ هندزفری به گوشمان در ماشین به حالت ستند بای نائل شده بودن
اتفاقی از جلو سینما رد شدیم و با دیدن پوستر ( مردن به وقت شهریور ) نیشمان تا بنا گوشمان باز شد و ذوق مرگ کنان به خواهرِ گرام پیشنهاد دادیم با هم این فیلم را ببینیم و ایشان بعد از کلی بحث در رابطه با  تایم کلاس زبانشان اوکی دادن و قرار بر این شد که فردا در سینما حضور بهم رسانیم ، درست موقه رسیدن به منزل و پیاده شدنمان از ماشین خواهرِ باهوشمان می فرمایند : آدِن تو ماشین خواب دیدم گفتی فردا بریم سینما 
:|


۹۴/۰۶/۰۴
aden

نظرات  (۲۲)

وبتـون عـالیـه
خوشحـال میشـم به وب من هم سر بزنید ..
پاسخ:
فرست لایکر -_____-
خخخ سکانس دوم عالی بود بیا آپ کردم
پاسخ:
بله در نوعِ خودش بی نظیر بود :))))
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۲۴ فاطمه (خودکار بیک)
اقا عالیییییی !
همچنان حمایت میشی ...
پاسخ:
آدمی که موردِ حمایت همچین حامی قدری قرار میگیره موادِ اولیه خوشبختی رو داره :)))
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۲۱ فاطمه (خودکار بیک)
والا قدری از خودته خواهر... ما چی باشیم :)))
پاسخ:
عه فاطمه توعم بیداری ؟ ^___^
راضیم ازت حامی در این موردم حمایت میکنی :)))
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۳۰ آدم ارغوانی
ما که تو خونوادمون کسی زیاد سوتی نمیده نمیدونم من از کی به ارث بردم! :|
پاسخ:
شاید نهفته بوده بر اثرِ عوامل شدید بیرونی شکوفا شده :)))
بهتون میگند آدن؟!!
کلا سوتی خیلی خوبه.
روزی که توش سوتی نباشه روز نیست
پاسخ:
نه بر اثر فیلترینگ بلاگی اسم ما به آدن تغییر چهره پیدا کرده :)))
من ترجیح میدم روزام شب باشه :))
:|||||
من دقیقا هر ترم سر انتخاب واحد کلی توبه میکنم‌:))))))
پاسخ:
آقا ما یه خبطی کردیم یه درسُ طبق چارت نگرفتیم 4 ترمِ درگیر اخذ همون درسیم :|
خخخ 
منم از این دست سوتیا داشتم
پاسخ:
در این حد ینی ؟؟ :))
سوتی در این حد دیگه ؟؟؟ :)))
خوب است همین جوری ادامه بده :)
فقط دفه بعد صبر کن ، ببین اگه کسی نرفت دوباره صدات میکنن یا نه(ستاد جلوگیری از سوتی و کمک کننده به سوتی دهنده ها)
:دی
پاسخ:
با تشکر از ستاد :)))
خدایا خداوندا، اگه راه داره شفا بده :)) :|
پاسخ:
:|||
منم یه تصاویری از دوران طفولیتم تو حافظه ام دارم که نمیدونم خاطراتمن یا خوابن
:|
:||
:|||
:||||
پاسخ:
پس اقتضای این سن همینه :))
خواهر منم هم سن شماس :)
آقاااااااااااااا
خواهر شما داره میره ششم
من دارم میرمت اول راهنمایی
خب من روی سنم حساسم :|
همه بهم میگن بهت میخوره ۹-۱۰ سالت باشه :|
پاسخ:
خوبه که با واژه راهنمایی آشنایی داری :)
نیمه دومه :))
حدس میزنم نیمه دوم ۸۲ باشه
پاسخ:
بله :)
خب فرزندم من متولد ۳ مهر ۸۱ ام
باید به کپی از شناسنامه ام داشته باشم به همگان نشون بدم :|
اصلا وقتی بم میگن کوچیکتر به نظر میای حس میکنم قلبم داره تیکه تیکه میشه!!
پاسخ:
باشه خانوم باشه شما بزرگتری :)
منم امروز خواب دیدم گیر مو عم رو شیکستم!الان فهمیدم خواب ندیدم :دی
پاسخ:
رویای صادقه بوده گویا :))
:دی
عقده ای بازی :D
پاسخ:
:)))))
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۲ مبهم الملوک
ایول به این خواهر
من خو بلند میشم ناهار میخورم مثلا       بعد میرم میخوابم ادامه خوابمو میبینم 
بنظرت من سالمم عایا ..؟؟
پاسخ:
:))))))))
منم خیلی از این موارد واسم پیش اومده :دی
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۲ مادموازل ساراh
در مورد سکانس اول: برا من چند بار برعکسش رخ داد. یعنی کرایه رو دادم تموم شده رفته. بعد که رسیدیم به مقصد و از ماشین پیاده شدم رانندهه بووووق بووووق....منم که هندزفری گوشم نمیشنوم...کلا مردم اون منطقه دست بر دست هم میدهند به مهر تا منو صدا کنن. بعد که با طمانینه هندزفریُ از گوشم درمیارم میبینم یه ملتی دارن چپ چپ نگاهم میکنن و میگن کرایه تونو مثل این که ندادین!! منم چشام چهارتا میشه برمیگردم پیش آقای راننده میگم آقای محترم...من فلان جا به شما هزاری ندادم؟ اونم بعد اینکه حسابی آبروی منو برد میگه ع چراا...ببخشید. :|
3-4 بار پیش اومده هاا!!! کلا این راننده ها ارادت خاصی دارن به ایگنور کردن کرایه پرداختی من. :|
سکانس دوم: واسه منم پیش اومده ولی خداروشکر نه اینقدر پیشرفته :)) مثلا به مرحله نیم خیز میرسم و میبینم ع یکی دیگه رو صدا کرده بود...در نتیجه خونسردی خودمو حفظ میکنم و مثلا قرار بود مانتومو درست کنم و این حرفا :))
سکانس سوم هم همین دیروز برام پیش اومد :))
صبح از خواب بیدار شدم و حس کردم خواب دیدم ازی یه چیزیو بهم گفت..گفتم شاید خواب ندیده باشم تو خواب خوندم پ.م شو شاید. رفتم نگاه کردم دیدم اخرین پ.م 12 شب قبل بود. بش پ.م دادم و پرسیدم راسی اون قضیه چی شد؟ گفت دیروز غروب بهت گفته بودماا!!!
منم گفتم ع؟ من فک کردم خواب دیدم :))
× خلاصه که تو این مسیر سخت و دشوار تنها نیستی... من و آزی و میثم به شدت ساپورتت میکنیم :))))
خودت بهتر در جریانی دیگه :)))))))
پاسخ:
سکانس اول : کاملن در این مورد درکت میکنم  یه بار همچین موردی واسم پیش اومد اونم با دو تا دیگه از دوستام بودیم یکیشون 3 تامونو حساب کرد بعد وقتی میخواستیم پیاده شیم راننده خِرِ منُ چسبیده بود میگفت تو پول ندادی :||||

سکانس دوم : داشتم به این موردِ خودم فک میکردم لامصب اگه هندزفری تو گوشم بود میشد ماس مالیش کرد ، اون مرتب کردن مانتو هم تا دلت بخواد مورد دارم :دی 

سکانس سوم :))))))) ، این خاطراتتونُ شاید یه روز من کتاب کردم :دی 

+ خلاصه این که خدا شما و میثمُ و آزی و مسیو و ... رو واسه ما نگه داره ، این گز ما چی شد ؟ :)))))))
انتخاب واحد :||| 
اه ! هنوز مسیرم بهش نخورده ، ولی میدونم پدیده ی شومیه ! :))
پاسخ:
تنها حسن ترمک بودن اینه که زحمتِ انتخاب واحدتون گردنِ خودِ دانشگاس ، 16 واحد شسته و رفته با عشق بهتون تقدیم میکنن موقه ثبت نام :)
در مورد سکانس اول باید بگم که خوب درکت میکنم :)))
پاسخ:
چقد حسِ خوبیه آدمُ درک کنن  :))))
مــــرسی :))
۰۵ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۳۶ رفیعه رجعتی
ازین دس سکانس دوما زیاد داشدم!
سکانس سوم هم هم!منتهی دوزش کمتر بود:|
پاسخ:
قبول کن سکانس اول و دوم فاجعه س ولی سوم فانه :))
۰۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۵ آدم ارغوانی
شاید هم :|
پاسخ:
:دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">