و خدا ما را جهت شادی روح ملت آفرید :دی
چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ق.ظ
سکانس اول : از آنجایی که انتخاب واحدِ ما با عذاب الهی برابری می کند ( ساراه رو به عنوان شاهد به دادگاه محترم معرفی میکنم :دی )
استارت اولیه رو جهت پیگیری زدیم ، طبق معمول با دوستِ گرام همه افرادِ ساکن در تاکسی را به مرحله سرسام سوق داده بودیم
آقای راننده هم گویا در این وسط مسطا بقیه پولِ ما رو پس داده بودن
رسیدن به مقصد همانا و منتظر ماندن ما در تاکسی جهت اخذ مابقی پولمان همانا
آخرش لب به سخن گشودیم که در نهایت به ضایه شدنِ ما انجامید :|
سکانس دوم : از خوابِ ناز خود می زنیم به سمت کلاسِ آیین نامه روانه می شویم ، در سالن انتظار در کنار همان دختری که راهنمایی در یک مدرسه به تحصیل علم و دانش مشغول بودیم و در سال های آتی واسه خودشون خانوم دندانپزشکی خواهند شد و هندزفری در گوش دارند نشسته ایم و منتظرِ شروعِ کلاس می باشیم ، در این وسط مسط خانومی جهت ثبت نام تشریف آورده اند ، آقای ثبت نام کننده ( واژه ای بهتر از این پیدا نکردم ) ایشان را صدا می زنند ، و از آنجایی که ناشنوایی ما به اوج خود رسیده فکر می کنیم ما را صدا زده اند و جلو 40 نفر آدم می گوییم : بله
قرمز شدن دختر مذکور همانا و :| شدن آقای ثبت نام کننده و :||| شدن 40 نفر حضار محترم همانا
سکانس سوم : با وقوعِ این اتفاق دریافتم که سوتی دهنده گی از طریقِ یک ژن موروثی به بنده منتقل شده است
حدودا یک ساعت پیش خواهرِ هندزفری به گوشمان در ماشین به حالت ستند بای نائل شده بودن
اتفاقی از جلو سینما رد شدیم و با دیدن پوستر ( مردن به وقت شهریور ) نیشمان تا بنا گوشمان باز شد و ذوق مرگ کنان به خواهرِ گرام پیشنهاد دادیم با هم این فیلم را ببینیم و ایشان بعد از کلی بحث در رابطه با تایم کلاس زبانشان اوکی دادن و قرار بر این شد که فردا در سینما حضور بهم رسانیم ، درست موقه رسیدن به منزل و پیاده شدنمان از ماشین خواهرِ باهوشمان می فرمایند : آدِن تو ماشین خواب دیدم گفتی فردا بریم سینما
:|
۹۴/۰۶/۰۴