ضیافت های .... ایی !!
از معدود وقت هایی که دلم پسر بودن میخواهد وقتی است که پایِ مهمانی های دخترانه به میان می آید
دخترانی که اول تا آخرِ مهمانی می رقصند ، دخترانی که اوووووووج ذوق کردنشان مربوط به زمانی است که دوستِ با کلاسشان شماره لاکِ محبوبشان را می پرسد
دخترانی که یکی از اهدافِ عظیمِ دور همی هایشان گذاشتن عکسی با مضمون ( من و دوستان همین الان یهویی خونه ناناز ) در اینستاگرام است !
دخترانی که شب و روز به فکرِ پیدا کردن بی افی شاخ تر از مابقی دوستانشان هستن
دخترانی که از ترس افت کلاسشان مجله هایِ مد را داغِ داغ می قاپند
دخترانی که با همه کهکشانِ راه شیری گرم می گیرند تا تعدادِ لایک های اینستاگرامشان سر به فلک بکشد
دخترانی که اگر یک لحظه کنارشان بشینی عکسِ همه دوستانشان را به تو نشان می دهند و آخرش با نگاهی طاووس وارانه می پرسند ؟ من باکلاس ترم یا اینا ؟ من خوشگل ترم یا اینا ؟ و از تو قطعا انتظار یک جواب دارند : تو !
حتی گاها اگر وقت اضافه هم داشته باشند کار را به قیاس بی اف های خود و دوستانشان می کشانند
همان مهمانی هایی که از اول تا آخر یک گوشه میشینم و عکس های گوشی ام را 500 بار نگاه می کنم
و در آخر مهمانی باز همان جمله همیشگی را می شنوم : چرا انقدر افسرده ای ؟!!
شاید دخترانگی هایم نم کشیده ، شاید آن ها نرمال باشند و من یک جایِ کارم لنگ بزند
نمی دانم ؟!! فقط در صدد پیدا کردن بهانه ای برای نرفتن به مهمانی پیش رو هستم
همه ی کپون هایم سوخته ، این پنجمین مهمانی است که قرار است برایش بهانه بتراشم