بلاگم یا اتاقم ؟
بعد از ماه های طاقت و فرسا و دوست نداشتنی
آدن گمگشته باز آمد به بلاگستان همی
اصلن این مکان دلربا بعد از خراب شدن لپ تاپِ گرام طلسم شد به یکباره
این یک ماه اخیر چه بر من گذشت فقط خدا میداند و چند تن از دوستان
افکار تغییر رشته ی ارشد یک طرف ، استرس نمره ها و پروژه ها و تمرینات هم طرف مقابل
ترم قبل یه استادِ بزرگوار چله تابستان نمره ها را وارد کردند
گویا خانمِ همان استادِ مذکور این ترم نگران اند که مبادا جای خالی همسرشان را احساس کنیم :////
همچین استادان دلسوزی ما را پرورش میدهند بله :))
حالا از این ها که بگذریم من ارشد چه بخوانم ؟
باز هم جاداره از مادرِ گرام بپرسیم چرا اجازه ی خواندنِ مهندسی شیمی را به ما ندادند ؟ :/
+ مثل همه دقایق زندگیم باز هم اتاقم آمازون نماست
البته در حال حاضر باید پرسید خاک اندوخته شد در بلاگمان بیشتر به چشم می اید یا اتاقمان ؟
+ این غیبت اصلا دوست داشتنی نبود بوسیدن قلم نقاشی و در طاقچه گذاشتن ان هم ، غیب شدن برای هفت پشتمان کافی است دیگر
+ دلم واسه همتون به معنای واقعی کلمه لک زده بود :))