در لابه لای زندگی :)

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

من دیوانه ی تمام عیارم -_____-

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۱۵ ب.ظ

اعتراف می کنم الان یه پست راجب به ضیافت بلاگری نوشتم 

اگه چن سال بعد همتون رو دعوت کنم تصورات ذهنیم از تک تک شما چیه و چیکار میکنم 

ولی آخرش حذف کزدم  -_______-


۹۴/۰۵/۲۶
aden

نظرات  (۱۹)

عشق جان اگه منو ببینی چیکار میکنی؟؟؟وتس یور تصورت؟؟؟
پاسخ:
صادقانه بگم ؟ :دی 
اااااا ؟! چرا خو ؟! میتونست پست جذابی باشه :د
پاسخ:
نمیدونم واقعن چرا ؟ :/
خیلی شیرینم نوشته بودم خدایی ://
۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۵ فاطمه (خودکار بیک)
چرا اخه ؟ من دوست داشتم بدونم تصور دهنیت از خودمو !
پاسخ:
به عنوان رجوع شود -____-
پست خوبی بود اتفاقا :)
پاسخ:
توعم معتقدی حیف شد ؟ ://
کاملن سادقانه 
صادقانه بگو 
پاسخ:
به نام خدا 
اولین پستی که ازت خوندم اون نامه 5 سال بعدت بود و خیلی باهاش موافق بودم ، خیلی 
پر از حس آرامش بود 
دیگه چن بار بعدش واست کامنت گذاشتم ولی چون با عدم کامنت بک مواجه شدم یه دختر خیلی مغرور تو تصوراتم نقش بست 
البته ابداااااااااااا من وقتی واسه کسی کامنت میزارم اصلن به خاطر این نیست اونم برگرده و واسم کامنت بزاره فقط دوس دارم نظر خودمُ ابراز کنم  ولی خب ناخودآگاه تصورات ذهنی ایجاد میشه دیگه 
ولی الان احساس ندامت می کنم :(
منُ ببخش عشق جان 
تصورات الانمم یه دختر دوست داشتنی و مهربونه البته دیگه نمیشه گفت تصوره شناخته 
 کسی که الان از ته قلبم سیگنالای محبتشو دریافت می کنم 
:)
خواستم بپرسم چرا
به عنوان رجوع کردم حل شد :دی
پاسخ:
:دی
نیست، امیدو میگم، امیدی بهت نیست! :))
پاسخ:
عـــــــــــــه وا :))))))
به نام خدا 
عاشقتم 
بابت بک کامنتم هم معذرت سیستممه دوس دارم کسی وبمو لرای خودم بخونه نه کامنت 
خیلی لطف کردی 
توهم توی ذهن من هم یه دختر مهربونی هم کسیکه میشه باهاش شبانه قدم زدو لذت برد و این خودش خیلیههه
پاسخ:
البته این موضوعو بعدها فهمیدمااااا ، لطفن منظور اصلیمُ درک کن قدرت بیانم صفره مطلقه :))))
فدات شم عزیزم مـــــــرسی :**
عه بذار پسته رو :/
منو هم بگو :))
پاسخ:
پستِ به فنا پیوست دیگه :/
شما : موقه مهمونی من یه دختر خوشگل داشتی با موهای خرمایی ناز 
که خیلی شبیه مامانش بود ، مامانشم مث همیشه مهربون و خوش صحبت :)
اتفاقا پست خیلـــــــــــــــــــــــــــی جالبی میشد بنظرم:)))حیف که حذفش کردی:(((هق هق حتی
پاسخ:
به به خانووووم :)
از این وراااا ؟!!!!!!!!!!
انی؟؟؟میخونمت اما خاموش:)))تصورت در مورد من چیه؟؟(تقصیر خودته که پست رو حدف کردی)
پاسخ:
دلمون واست تنگ شده بابا :) کامنتدونیتم که بسته س !!
:)))))))))
تصورم از شما : یه دختر خوش لباس ، کم حرف و این که با افراد خاصی میجوشی ینی با کسایی که خودت انتخاب میکنی ولی با همون افراد خیلی مهربونی :)

:/



پاسخ:
://
۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۲ آلبرت کبیر
ازونجایی که میدونستم منو دعوت نمیکنی جای نگرانی ندارم :)))
پاسخ:
اتفاقا شما هم با خانواده محترم حضور داشتین :)
۲۶ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۵ مبهم الملوک
اخر چرا دیوانه جان؟
حال......ما را توصیف کن   متشکر میشویم
صادقانه هم عرض نمایید تا بسی خوشحال شویم دوست نقاش من!
پاسخ:
و اما شما :)
موقه مهمونی من شما در شرف ازدواج بودین و خیلی آروم و مودب و مهربون تو مهمونی من حضور داشتین :)
کاملا درست بود(حداقل در مورد کم حرفی و اینکه با هر کسی دلم نمیخواد ارتباط داشتته باشم)اینا رو چ جور حدس زدی؟؟؟نکنه فال گیری؟؟:)))))
بازم میگم حیف شد پستت رو حذف کردی:|تو بیا نمیشه پستایی که حذف کردی رو برگردونی؟؟
پاسخ:
من حس ششم بسیار قوی دارم ریا نشه :دی
این بیان نمیزاره ایمیل عوض کنیم حالا پستای حذف شده رو بهمون بده ؟
ولی شاید دوباره نوشتم :)
۲۶ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۷ مبهم الملوک
ای وای من ....ازدواج ؟؟ من؟؟  از عجایب  ست  البته کوچک تر از این حرف هایم .....باشد که رستگار شویم
اووف پس خیالمان راحت گشت ...گفتیم نکند در ضیافت شما رگ شپلینگی مان فعال گشته بود

پاسخ:
مهمانی من حدودا واسه 10 سال آینده بود 
اصلن شما و رگ شپیلنگی محاله :)
تصوراتت راجع به منو زود تند سریع بگووووو:-)
پاسخ:
بیا پستُ جدیدُ بخون توضیح دادم :)
۲۶ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۴ آلبرت کبیر
خدا خیرت بده جوون :))
پاسخ:
خیر ببینین :دی
خخخ خوب شد حذف کردی 
پاسخ:
^____^
نه دیگه خوب نشد به پست بالا رجوع  شود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">