گارفیلد نوشت :دی
جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۲ ق.ظ
اکنون ساعت 3:54 بامداد صدای من را از تختم در حالِ تایپ می شنوید ( صدا ، تایپ ، :||| )
اکنون مصداق بارزِ گارفیلد می باشم زمانی که جان سرش را بر می گرداند
و گارفیلد شرو به خوردن خریدِ یک ماهه آذوقه ها می نمود
از فرطِ بیکاری به خوردن پناهیده شده ام :)))
اکنون من یک عدد دخترم با شکمی مملوء از یه ماگِ عظیم نسکافه بدون خامه (متاسفانه با بسته خالی خامه مواجه شدم )
+ یک عدد کاسه سوپ و یه تیکه مرغ :||||
امیدوارم فردا موقع گشودنِ چشم حوریانِ سیاه چشم را ملاقات ننمایم :/
+ آها راستی حجمِ عزیز لحظه های پایانی را سپری می کند اگر تا پایان این ماه خبری از من نشد شاید زنده باشم
اما اگر ماه جدید از من اثری نبودم بدانید در جوار حوریانِ سیاه چشم در زیرِ درخت طوبی در سیاحت به سر می برم :)
+ تصحیح از شیخ تورنادو : حوریان سیاه چشم -----> غلمان
۹۴/۰۴/۲۶